Saturday, December 6, 2008

A Desolation Song (Agalloch)

A Desolation Song


اين جا کنار آتش مي نشينم
شعله هاي تلخ مي، جان نحيف ام را گرم مي کند
در اين جا در تنهايي مي نوشم و به خاطر مي آورم
زندگي اي را که نقش اندوه او بر آن حک شده است
در اين جام، زهر عشق است
چرا که عشق، زهر زندگي ست
جام را خالي کن، آتش را دامن بزن
و اميد نافرجام را از ياد ببر
گم شده در فلاکت عشق
هوس هايي که مي کاريم و درو مي کنيم
گم شده در فلاکت زندگي
اين مسيري که مي پيماييم
به سلامتي عشق که بيماري ست
شهد بزرگ روح
به سلامتي زندگي که شرارت است
پيام آور بزرگ تيره روزي
در اين جام، مايع سوزان
چرا که اين شهد روح است
تشنگي ات را فروبنشان، اندوه را محو کن
و ديروزهاي سرد را از ياد ببر
گم شده در فلاکت عشق
غم هايي که مي کاريم و درو مي کنيم
گم شده در فلاکت زندگي
اين مسيري که مي پيماييم...

No comments: